شاهد موج رسانه ای که حول امضای قراردادها و تفاهم نامه ها در رفت و آمد های سیاسی اخیر شکل گرفته، هستیم. بنده از محتوای دقیق این تفاهم نامه ها مطلع نیستم اما می شود با توجه به همانچه در رسانه ها منتشر شده، به سیاست های دولت و نتایجی که این تفاهم نامه ها در بر خواهد داشت پی برد.
1. جذب سرمایه گذار خارجی برای نوسازی و توسعه استخراج مواد خام (فولاد، نفت و گاز و ...)
منبع ارزی دولت ایران خام فروشی بوده و هست. برای طرف خارجی، سرمایه گذاری در این حوزه دو بهره خواهد داشت. اول بازگشت اصل و سود سرمایه از طریق دریافت امتیاز درصد فروش این مواد برای چند سال معین و دوم ارزانتر شدن مواد خام در بازار جهانی به دلیل عرضه منابع ایران. اما از طرف دیگر بهره ایران از این سرمایه گذاری چیست؟ افزایش مقدار استخراج و کاهش هزینه استحصال به دلیل افزایش بهره وری. در نتیجه ایران می تواند سریع تر و با بهره بیشتر به منابع ارزی دست پیدا کند.
2. سرمایه گذاری در دو صنعت حمل و نقل (خودرو و هواپیما)
دو نکته مورد اهمیت در این سرمایه گذاری، نگاه مصرفی و عدم توجه به انتقال تکنولوژی از یک سو و نگاه تشریفاتی و عدم توجه به بسترسازی از سویی دیگر است. نگاه مصرفی یعنی خرید محصول نهایی و عدم ورود تکنولوژی این محصولات به کشور هست. در قضیه ایرباس ها که اصلا حرفی از انتقال تکنولوژی نیست و در قضیه تولید مشترک با شرکت پژو سیتروئن هم می دانیم که تولید مشترک همچون سابق یعنی تولید قطعات عادی در ایران و وارد کردن قطعات با تکنولوژی بالا و در نهایت مونتاژ در ایران خودرو. در ضمن باید توجه کنیم حتی در این موارد هم خودروهای توافق شده غالبا خودروهای دست چندم شرکت پژو هستند. اما نگاه تشریفاتی یعنی اینکه بدون توجه به نیازهای واقعی کشور یعنی بسترسازی در حال سرمایه گذاری در کالاهای لوکس هستیم. در واقع خودرو یک کالای تشریفاتی است و باید بستر مهمی چون ناوگان عمومی را گسترش داد. در حمل و نقل صنعتی هم توسعه بستر ناوگان ریلی از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به ناوگان هوایی دارد. البته اگر این خریدها را اصلا در راستای بستر سازی حمل و نقل صنعتی بدانیم. چون که می دانیم که هما یک خط هوایی انسانی است و ایرباس پیش فرض برای حمل و نقل انسانی است. مگر که ایران سفارش نسخههای باربری (کارگو یا یخچال دار) ایرباس را داده باشد.
3. صادرات محصولات کشاورزی
بخشی از کشاورزی که به ارتزاق مردم مربوط هست، کاملا استراتژیک هست و فروش این محصولات به دیگر کشورها ناممکن. البته ایران همچنان به دلیل عدم پیشرفت کشاورزی صنعتی غالبا وارد کننده محصولات کشاورزی استراتژیک (برنج، خوراک دام و ...) هست. دیگر محصولات نیز در ایران که کشوری خشک است و همچنین با بهره وری پایین منابع آبی دست و پنجه نرم می کند، تولید بیش تر از نیاز این محصولات و صادر کردن آنها یعنی صادر کردن آب در کشور محتاج به آب. نمونه این حرکت صادر کردن هندوانه که یک محصول بسیار آب خواه است به امارات و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس است. بخش کشاورزی باید مدیریت شود و هر محصول به اندازه نیاز و با حداقل مصرف منابع آبی تولید شود نه این که تولید مازادی باشد که صادر شود. صادرات در حوزه کشاورزی تنها در محصولات خاصی چون زعفران، پسته و گل های زینتی قابل توجیح هست. که به طور مثال در صادرات گل نیاز به بستر حمل و نقل سریع یخچالی (هواپیمای یخچال دار) هست که فعلا در کشور موجود نیست.
این موارد تنها قراردادهای صنایع بزرگ هستند و پیامدی که خواهند داشت. پیامد واردات صنایع خرد که مطمئنا در این سفرها تعداد زیادی از آنها منعقد شده است، بلایی عظیم بر سر تولید ملی خواهد آورد که در یادداشت قبلی به آن اشاره کردم. نهایت امر آنکه این سیاست های اقتصادی همچنان ایران را در مسیر قبلی خود پیش می برد و رفته رفته بیشتر مواد خام صادر می کنیم و مایحتاج خود را وارد می کنیم، به بسترسازی برای صنایع توجه نمی کنیم و صنایع خرد را زیر پا له می کنیم. این یعنی دقیقا نقطه مقابل اقتصاد مقاومتی. اینگونه هست که همچنان در کوتاه مدت خوشیم و در بلند مدت فقط «خسران» عایدمان می شود.
برچسبها: اقتصادی